دلگشا

اجتماعی، فرهنگی ، سینمایی

دلگشا

اجتماعی، فرهنگی ، سینمایی

انجمن سینمای آزاد هرمزگان


تشکل فرهنگی ، سینمایی "انجمن سینمای آزاد هرمزگان " با افتتاح وبسایت حضور  رسمی خود را در عرصه فرهنگ و هنر هرمزگان و ایران به سینما دوستان اعلام می دارد.

اهداف اصلی این تشکل که به همت جمعی از سینما دوستان هرمزگان بنا نهاده شده استدر زیر قید شده است.


-تلاش برای  بالا بردن سطح کیفی آثار تولیدی سینمایی در استان هرمزگان

-تلاش برای همراه شدن با تکنولوژی روز سینما

- تلاش برای بهبود سینمای تجربی * استان

-کشف  استعدادهای جوان در زمینه های مختلف سینمایی

* تجربی به آثاری گفته می شود که سازنده آن با آگاهی نسبت به تمام قوائد و اصول سینما اقدام به نو آوری هایی در آثار خود می کند.


باشد که حضور این تشکل با همکاری مدیران فرهنگی ، سینماگران  و دوستداران سینما بتواند گام مهمی در راستای پیشرفت کیفی و کمی این هنر بردارد.

آدرس وبسایت :  http://www.cinemaazad.com/

سینما دیگر پیشینه دارد (نگاهی به اسکار هشتاد و چهارم)



1."جدایی نادر از سیمین" اولین جایزه اسکار تاریخ سینمای ایران را برد و دل همه مردم سرزمینش را شاد کرد. هشتاد و چهارمین اسکار دلیل شادی قومی شد که خیلی وقت بود خبر خوش نشنیده بود . به هر گوشه ای از سایت ها و وبلاگ های فارسی زبان آزاد که سر بزنید از این افتخار نوشته مسلمن هم مایه غرورمان است.

2. حادثه تازه ودیگری که در اسکار هشتاد و چهارم رخ داد موفقیت بی نظیر دو فیلم غیرمعمول  و متفاوت بود.
" هنرمند (The Artist)" ساخته کارگردان فرانسوی میشل هازاناویسیوس (که خداییش هر کار میکنم نمیتونم اسمش رو تلفظ کنم) و "هوگو (Hugo)" ساخته مارتین اسکورسیزی  یکی از بزرگان تاریخ سینما. متفاوت از این جهت که یکی کارگردانی جوان و کم تجربه دارد که اهل هالیوود نیست و فیلم دیگر را پیر سینما ساخته،کارگردانی که که تجربه فیلمسازیش به 44 سال پیش بر میگردد. هنرمند فیلمی با تکنیک فیلمبرداری سیاه و سفید است و هوگو فیلمی پر از رنگ و لعاب های قابل توجه با تکنیک سه بعدی دیجیتال با استفاده از جدیدترین تکنیک های مدرن ، صدا یکی دیگر از تفاوت های این دو اثر بیاد ماندنی اسکار هشتاد و چهارم است. هنرمند فیلمی صامت و سرشار از موسیقی است و هوگو فیلمی با جلوه های صوتی پیشرفته که صدا یکی از عناصر اصلی فیلم را تشکیل داده است.
ولی این دو فیلم  نقطه مشترکی داشتند. نقطه مشترکی که دل رای دهندگان آکادمی اسکار را برده بود. هر دو فیلم از گذشته میگفتند، از گذشته سینما، از هنری که دیگر نو نیست. پیشینه دارد. عمرش به صد و هفده سال میرسد. مثل یک ادای دین است به بزرگانی که این هنر را بسط دادند تا به شکل امروزی خودش درآمد.
هوگو داستان ژرژ ملیس را تعریف میکند که پدر سینمای علمی - تخیلی است ، زمانش برمیگردد به 1904 هم دوره برادران لومیر که اولین دستگاه سینماتوگراف را اختراع کرده بودند. فیلم دوران سرخورده شدن ملیس است،با پیشرفت سینما فیلم های ملیس از اعتبار افتاده و حتی یک نسخه هم از فیلم هایش موجود نیست و همه فکر میکنند در جنگ جهانی اول کشته شده. هنرمند ولی شخصیتش خیالی است سوپر استار سینما صامت که با آمدن صدا به سینما ابهتش فرو میریزد . تلاشش برای بقا سینمای صاممت با شکست مواجه میشود و رو به نابودی میرود. مبارزه با پیشرفت فن  سینما غیر ممکن است.
ولی هر دو فیلم به شخصیت هایشان ارج مینهند. قرار نیست سینما به بهانه پیشرفت فرزندان و تاریخ سازانش را ببلعد. این دو فیلمساز به شکل هوشمندانه ای پایان های بسته و خوشبینانه ای برای فیلمشان رقم میزنند. قرار بر ستودن و بالیدن به پیشینه سینما است . ملیس یک بار دیگر صدای دستگاه آپارات را میشنود که تنها نسخه بازمانده فیلمش را به نمایش میگذارد و سوپر استار فیلم هنرمند به پرده باز میگردد با رقصیدن ،هنری که نیاز به حرف زدن ندارد. شاید هم کمی اغراق باشد و در واقعیت نسل پیشین سینما با پیشرفت نابود شده اند ولی حسی که تماشگر امروز مشتاقش است ،حس خوبی است که از گذشته می آید. اتفاقات خوب گذشته در ذهن انسان همیشه بی نقص است .


3. اما بهترین فیلمنامه اسکار مثل جایزه گلدن گلاب نصیب وودی آلن شد. "نیمه شب در پاریس (MidNight in Paris)" آخرین ساخته وودی آلن باز هم با تم اصلی ارج نهادن به پیشینیان هنر جایزه بهترین فیلمنامه را از فیلمهایی چون هنرمند و جدایی نادر از سیمین ربود. ولی با یک تفاوت بزرگ نسبت به دو فیلم یاد شده. وودی آلن فقط به سینما نپرداخت بلکه با مرکز قرار دادن ادبیات به با زنده کردن هنرمندان بزرگ اوایل قرن بیستم پیشینه همه هنر ها را ستود ، با کنایه ای که به نسل امروز میزد که قدر شناسیشان نسبت به این پیشینه افول کرده است. پس با وجود پر رنگ بودن ادبیات در این فیلم جایزه بهترین فیلمنامه (که خود شاخه ای از ادبیات محسوب میشود) دور از انتظار نبود. هر چند این سومین باری است که این جایزه نصیب وودی آلن میشود.

بازیچه


یکی از دوستان استتوس فیس بوک گذاشته "چه کل کل استقلال پرسپولیسی راه افتاده !!" دقت کردم دیدم راست میگه . اینجوری نبود دربی های قبلی. همه جو گیر شدن.

خوب که نگاه کنی میبینی یه خبر هایی هست. یه جورایی حس میکنم دارن بازیمون میدن خودمون هم خبر نداریم. وگرنه موصوع برای حرف زدن این روزا زیاده.

بزرگترین اختلاس تاریخ کشور(اختلاس 3000 میلیارد تومانی بانک صادرات)  ، شلاق زدن سمیه توحیدلو ( که فکر کردن بهش موی تنمون رو سیخ میکنه) ، محکومیت قطعیه نسرین ستوده (هنوز یاد عکس بغل کردن شوهرش میافتم )، بازی قوه قضاییه با رئیس جمهور بر سر تحویل دادن یا ندادن دو امریکایی محکوم به جاسوسی و..... .

چرا مردم باید با این حرفا خودشون رو ناراحت کنن. بذار با کل کل سر قرمز آبی مشغول باشن . تازه اینجوری شاد تر هم هستن. غصه هم نمیخورن.

همه سبز ها این روزا یا قرمزن یا آبی دیگه کسی سبز نمونده.

احساس میکنم همچنان دارن ازم سو استفاده میکنن.

پازلی به نام فیلم "شبانه روز"

یکی از معدود اتفاق های سال های اخیر دیدن یک فیلم خوب تو سینما شهرمان است. البته بی انصافی است که بگوییم این اتفاق قبل از این نیافتده ولی به ندرت پیش می آید. "شبانه روز" یکی از این خوب ها بود. (البته یک فیلم خوب از دیدگاه من نگارنده این مطلب.)


فیلم " شبانه روز "در ابتدا یک پازل کاملن به هم ریخته بود. پازلی که به کمک ذهن مخاطب ، فیلمنامه و تدوین در آخر کامل میشود. روش های تکمیل پازل متفاوت است گاهی از یک گوشه شروع میشود و گاهی از از چند گوشه همزمان پیش میرود و در آخر به هم متصل شده و تصویر کامل میشود.

این فیلم هم از نوع دوم بود ، چهار داستان موازی را بدون هیچ ارتباطی برایمان تعریف میکند. چهار داستان از زندگی روزمره سه زن و یک مرد نقاش. اگر کل فیلم را به شکل یک پازل مستطیل تصور کنیم و هر داستان از یک گوشه شروع شود داریم :


1. گوشه بالا پازل سمت راست فوژان (مهناز افشار): دختر نسبتن مرفه ، طراح لباس ، قرار ازدواج خود را با پسر عمه ای که پنج سال منتظرش بوده به هم میزند ، از مراسم عروسی خود با آن مرد دیگر فرار میکند و تصویر وفتی تکمیل میشود که میفهمیم سرطان داشته و دیگر دوماه بیشتر زنده نیست. قصدش از این کار تجربه عشق قبل از مرگ است. 


2. گوشه پایین پازل سمت راست مهتاب (نیکی کریمی) : زنی باردار ، عاشق و شاعر مسلک ، با مادری مریض شکست خورده در ازدواج اول ، حالا شوهری آرمانی دارد وضع خوب، خطاط و حافظ اشعار که فقط دو روز هفته خانه است . پازلش تکمیل میشود با حضور زن روزهای دیگر هفته شوهر آرمانیشدرب خانه زمانی که سر و صورتش نقش اشعار با خط خوش بسته است. خوشبختی مهتاب واهی بود. 


3. گوشه پایین پازل سمت چپ حوراء (مهتاب کرامتی) هنرپیشه ای که فیلم تاریخی بازی میکند و همبازیش (محمد رضا فروتن) به او عشقی پنهان دارد. افسرده است و سردرگم. دردلش با دوستش (ستاره اسکندری) نشان از نارضایتی اش از زندگی است ، داستانش تکمیل میشود با افشا شدن حضور زن دوم شوهر پولدار ولی سردش (پارسا پیروزفر) . زن دوم شوهرش در همسایگیشان زندگی میکند.


4. گوشه بالا پازل سمت چپ سیاوش (حامد بهداد) : نقاش سالخورده ای که یک روز در میان قهوه را خودش دم میکند و پای تعریف خواب شب پیش زنش مینشیند ، وابستگی اش به حضور زنی که سالها عاشقش بوده موجب نابودی اش میشود ولی با نجات زن در خیابان افتاده ای که حافظه اش را از دست داده و نزد خودش آوردنش به زندگی باز میگردد. پازل این قسمت وقتی تکمیل میشود که معلوم میشود این زن حافظه اش عیبی ندارد ، باید برگردد به زندگی تاریکش و باز سیاوش تنها میشود . قرص مسکن جواب گوی لحظه ای کوتاه است.


نقطه اتصال 1 و 2 : هدیه ماهگرد ازدواج مهتاب و شوهرش تابلو فوژان است.

نقطه اتصال 1 و 3 : گره داستان فوژان -اقرارش به نامزد اول در مورد بیماری سرطانش- در همان رستوران و همان لحظه ای  باز میشود که همبازی حوراء پرده از ازدواج پنهانی شوهر وی بر میدارد.


نقطه اتصال 1 و 4 : دوست صمیمی و همدم فوژان همان شاگرد با استعداد سیاوش است.


نقطه اتصال 2 و 3 : مهتاب و حوراء هر دو بدون اطلاع همسر یک نفر هستند. مردی که به هر دو خیانت کرده است.


نقطه اتصال 2 و 4 : شاید تنها موردی که اتصالی در فیلمنامه برای آن پیدا نشد این دو قسمت پازل بود ولی از لحاظ تنهایی این دو آدم که عشقی واقعی به همسر شان داشتند به محض از دست دادن آنها شیرازه زندگیشان پاره شد. 


نقطه اتصال 3 و 4 :فیلمنامه ای که به حوراء پیشنهاد شده برای بازی "شبانه روز" داستان زندگی سیاوش (سیاوش کسرایی از بزرگان هنر نقاشی ایران) است .


وقتی از روی کنجکاوی در جاهای مختلف نظراتی را بر این فیلم میخواندم بیشترین مورد انتقادی که بر فیلم وارد میشد اشکال فیلمنامه و بر هم ریختگی داستان ها بود ، ولی از دید من این نقطه قوت فیلم محسوب یشد. البته فیلم بدون اشکال هم نبود بازی ضعیف فرزان اطهری در نقش فرزان به شدت توی ذوق میزد و بعضی از سکانس های به شدت اغراق شده (مانند سکانس ایستگاه راه آهن قسمت سیاوش که همه با چادر های سیاه به سمت قطار میرفتن) فیلم را نا همخوان کرده بود. ولی نمیتوان به راحتی از کنار فیلمبرداری فوق العاده و قاب های زیبا این فیلم گذشت . حرکت دروبین های سکانس رستوران  که در آن از دو اپیزود فیلم گره گشای میشد سکانس بی نظیری ساخته بود.

 

نکته ای که در پایان حتمن باید به آن بپردازم این است که اگر از فیلمی بعد از انتها فیلم لذت نبردیم هیچ نقد و نوشته و تحلیلی نمیتواند راضیمان کند که آن یک فیلم خوب بوده است. من از این فیلم لذت بردم و خواستم نظرم را بنویسم. قصد قانع کردن هیچ یک از منتقدان به فیلم را نداشتم. 


 برای دوستان ساکن در بندرعباس گفتن این نکته لازم است که اگر فیلم را ندیده اند با وجود این مسئله که این فیلم مخاطب خاص خود را دارد و فروش زیادی نمیکند بعید میدانم بیشتر از یک هفته روی پرده بماند.

اگر مایلید فرصت دیدنش را از دست ندهید که حتی منتقدان این فیلم هم بر این نکته که فیلم ارزش یک بار دیدن را دارد اذعان دارند.






 

مجله اینترنتی «اثر هنرمند» منتشر شد


سر دبیر :مرتضی نیک نهاد


کار نامه:مدیریت وبلاگ سی سی یو سینما ، مسئول صفحه آخر مجله ندای جوان ، سر دبیر مجله ارمغان بندر (فقط یک شماره که تا جای که اطلاع دارم پر خواننده ترین شماره آن بود) .

او که خود را بیشتر فیلمساز میداند تا یک روزنامه نگار ولی احساس دین به اطلاع رسانی و پرورش فرهنگ نقد پذیری (با وجود وضعیت فعلی رسانه ای ایران) موجب شده که بارها در این مسیر تلاش کند. و این بار با یک مجله اینترنتی. امید است ماندگار و مفید باشد.


در این شماره میخوانید :


 1. خرمی:نیاز های مردم اهمیتی ندارد. (مصاحبه با محمدنور خرمی از اساتید تلویزیون )

 2. بی اثر نمیشود هنرمند (مرتضی نیک نهاد)

 3.یک نوستالژی معاصر! (موسا عامری پور)

 4.بلد نیستید فیلممان کنید (صدیقه طاهری)

 5.سینما روزنامه نیست (احسان رضایی)

 6.ماجرای آوینیون (بهروز عباسی دشتی)

 7.حقیقت تلخ صادقانه (موسی بلبله)